دانلودشعر.شعرزیبای چه باشی چه نباشی
سروده ی من
مینویسم تابدانی درقلب من میمانی
مینویسم چه باشی چه نباشی
شب ها تا نیمه وقت بیدارم
از عشق به تواست که بی خوابم
نان وآب من کم گشته
چه باشی چه نباشی
دردودل با تو گویم وبس
غم های توبغضم را شکست
بایاد توزنده ام بایاد تو پاینده ام
پس بدان چه باشی چه نباشی
روزهایم را به در کنی،خستگی را از تنم دور کنی
جبران کار تو خدایی استچرا خوبی کنی؟
چرا با من ساده دل عهد بستی؟
چرا با من خسته ،دل بستی؟
من آواره ی دیوانه ی تُوام
چه باشی چه نباشی دیوانه ام
تنهاآرزوی ساده ام این است زیر لب گویی یادش بخیر
تنها آرزوی ساده ام این بود
چه باشی چه نباشی کار من این بود
با دل پر زغم خود خنداندمت
با خوش حالی بی جای خود گریاندمت
ساده میگذرد روزگار
چه باشی چه نباشی این است کردگار
بعد از تویکبار عاشق شوم
عاشق دختر گلی خود ما شوم
دلگیرم زخودنالانم زتو
خسته ام ازخود ناتوان از تو
آخر قصه ی ماتنهایی است
چه باشی چه نباشی آخرش جدایی است
ترس از روزی که من تنها شوم
از عشق توروزی من رسوا شوم
دردناک تراز همه این اس
بعد تو من آواره شوم
تیک تیک ساعت گذشت در ظلمت
بمب بمب قلب گذشت در غربت
باآن که کنارمی من گریانی ام
چه باشی چه نباشی من بارانی ام
خنده ام میگیردزخُود
باگناهانم داری تو برخوردی خُوب
من هر ثانیه بهانه میگیرم
من در هر زمان زانوبغل میگیرم
تنها ام بعد تو موزیک است
چه باشی چه نباشی قسمتم این است
ای یار پس بدان دوستت دارم وبس
چه باشی چه نباشی آرزویم این هست وبس
خوشبختیت بادیگری خوش حالی است
امــــّـــاافسوس،عاقبت من تنهایی است
چــــــــه بــــــآشی چــــــه نــــبــــاشی!!!